|
عقــــــاب و چکاوک | |||||
|
[ جمعه دهم آذر ۱۳۹۱ ] [ ۹:۳ ب.ظ ] [ تیـــما ]
[ جمعه دهم آذر ۱۳۹۱ ] [ ۸:۴۸ ب.ظ ] [ تیـــما ]
امشب سه تا مهمون ویژه داریم. و از این لحاظ ویژه اند که ایرانی نیستن! البته قرار بود ۲۳ اکتبر ایران باشن که به علت تاخیری که داشتن امشب میرسن خونه مون. ۲ تا از توریست ها اهل استانبول هستن و یکیشون اهل چک اسلواکی. نوزدهم اکتبر از ترکیه خارج شدن و رفتن عراق.مقصد نهاییشون هم ایرانه. از طریق کوچ-سرفینگ ازمون درخواست میزبانی کردن و ما هم بهشون هاست دادیم. این وسط رفتار بابا و مامانم خیلی برام جالبه. با اینکه ازشون خواسته بودم زیاد تو زحمت نیفتن اما به هر نحوی می خوان ایرانی و فرهنگ ایرانی رو بهشون نشون بدن. از طبخ غذای ایرانی گرفته تا تدارک اتاق راحت برای استراحتشون. و بیشتر از هر وقت دیگه به نظم و انضباط و رفتار بها می دن و معتقدن که اولا: اونا مهمون هستن و مهمون حبیب خداست ثانیا: غریبن و اینجا رو به عنوان یه سرپناه انتخاب کردن و ثالثا اینکه اونا رفتار ما رو به تموم ایرانیا تعمیم خواهند داد. از طرفی یه جورایی حس وطن پرستی تو آدم بیدار میشه. ما که سعی می کنیم به عنوان یک خانواده مسلمان و ایرانی ازشون به نحو احسن پذیرایی کنیم و سایر نقاط دیدنی ایران رو بهشون معرفی کنیم.
موضوعات مرتبط: سولدوز [ چهارشنبه سوم آبان ۱۳۹۱ ] [ ۴:۲۲ ب.ظ ] [ تیـــما ]
چهمجه نوعی غذای محلیه سولدوز (نقده) است و روش پخت خاص خودش رو داره و به همین دلیل هرکسی نمی تونه به درستی این غذا رو طبخ کنه. پس اگه برای بار اول این غذا رو پختید و طعمش به مزاجتون نساخت اشکال کار رو از یه جای دیگه جستجو کنید این غذا سبزی مخصوص خودشو داره به اسم "اولیک" که من معادل فارسیش رو نمی دونم.گیاه خودروییه. خیسش خیلی تلخه! برای پخت و پز از خشک شده اش استفاده میشه. طرز پخت (برای ۴ نفر): مقداری گوشت گوسفند (تازه) رو تو آب بپزید. موقعی که گوشتتون نیم پز شد یک پیمانه لپه بهش اضافه کنید و بذارید تا جفتشون کامل بپزن. حواستون باشه تا جایی بپزید که آخرسر ۴ پیمانه و نصفی از آب گوشت داخل ظرفتون باقی مونده باشه. تو یه ظرف دیگه هم "اولیک" (به مقدار لازم) رو تو آب بریزید و بجوشونید. یه قل که جوشید، آب جوش رو خالی کرده و سبزی رو ازش سوا کنید. با این کار تلخیه اولیک از بین میره. حال ۴ پیمانه برنج رو (که از قبل خیسوندید) به همراه همون ۴.۵ پیمانه آب گوشت + مخلوط گوشت و لپه و اولیک پخته شده رو داخل یه ظرف مناسب ریخته و مقداری نمک و ادویه اضافه می کنیم و دقیقا مثل کته میذاریم بپزه. همین...! نوش جانتون دانشجو که بودم یکی از اساتیدمون همسرش اهل نقده بود. خانوادتا هم آشنایی قبلی با هم داشتیم. خیلی از این غذا خوشش میومد و به همین دلیل ازم خواست که براش اولیک تهیه کنم. ماهم خشک شده اش رو فرستادیم براش. انقدر ذوق کرده بود.. موضوعات مرتبط: سولدوز [ سه شنبه دوم آبان ۱۳۹۱ ] [ ۸:۳۸ ب.ظ ] [ تیـــما ]
دوست عزیزی به اسم مرضیه، کامنت گذاشته و دستور پخت چهمجه ( "Ҫehmece ") رو پرسیده و نوشته که این غذای محلی رو خیلی دوست داره.
مرضیه جان نوش جونت! در اسرع وقت دستور پختش رو برات میذارم!
موضوعات مرتبط: سولدوز [ پنجشنبه بیست و هفتم مهر ۱۳۹۱ ] [ ۸:۵ ب.ظ ] [ تیـــما ]
تعجب نکنید! یه اسم ترکی هستش! و همونطور که می دونید منظور از بادمجان، گوجه فرنگی است!! این نوع گوجه کاملا وطنیه و بذرش رو جایی جز آذربایجان ندیدم. تو نقده که به اسم سولدوز بادیمجانی معروفه! طعم ترش و شیرینی داره و رنگش با گوجه معمولی فرق می کنه. اندازه بزرگ تری هم داره و لذیذ و آبداره. چون مدت ماندگاریش کمه و برای کشاورزا صرفه اقتصادی نداره کمتر از گذشته میشه تو بازار پیداش کرد. حتی نیمه رسیده اش (اصطلاحا،آلا گوی) هم خوشمزه است! مرداد و شهریور فصل این محصوله. از اینکه این تابستون نتونستم سولدوز بادمجانی بخورم خیلی متاسف شدم.
موضوعات مرتبط: سولدوز [ سه شنبه چهاردهم شهریور ۱۳۹۱ ] [ ۱۰:۳۷ ب.ظ ] [ تیـــما ]
[ شنبه دهم دی ۱۳۹۰ ] [ ۹:۱۰ ب.ظ ] [ تیـــما ]
مراسم عزاداري ماه محرم در شهرستان ما مثل بقيه شهرها همه ساله با شكوه تر از گذشته برگزار مي شود و مردم با سينه هاي مالامال از عشق به آقا اباعبدالله الحسين، در هيئت هاي عزاداري حضور پيدا مي كنند. حتي سوز و سرماي شديد امسال هم نتوانست حريف اين شور حسيني باشد. شوري كه غوغا بر دلها مي افكند و پير و جوان، دارا و ندار را گرد هم مي آورد. همه همدرد مي شوند و همدل.... نه فاصله هاي عميق بين نسلي و نه تفاوت هاي فرهنگي و نه هيچ كدام از لايه هاي منفك اجتماعي و اقتصادي نمي توانند صف هاي بهم گره خورده عزاداران را از هم جدا كند. ...محرم ماه مردماني رنگارنگ و يكرنگ... مراسم عزاداري در اين منطقه شكل مرسوم خود را دارد و در نزد علماي بزرگ زبانزد است. هيئت هاي سينه زني و زنجير زني در منازل، مساجد و حسينيه هاي مختلف شهر تشكيل مي شوند. مردم نذورات خود را در اماكن مخصوصي توزيع مي كنند ويا با دعوت قبلي، به ميزباني از عزاداران حسيني مي شتابند. مراسم سوگواري تا نيمه هاي شب در مساجد ادامه پيدا ميكند. در روز تاسوعا و عاشورا فوج عظيمي از مردم در سوگواري شركت نموده و تعزيه خواني و شبيه خواني به عمل مي آيد. امسال يكي ازهيئت هاي شهرمان، ميزبان مداحاني از شهر اردبيل بودند كه ايشان هم در خلال نوحه سرايي، از مردمان شهيدپرور و قهرمان نقده و بالآخص ميهمان نوازيشان قدرداني نمودند. در روستاهاي اطراف، مراسم به همين شكل بوده ولي با جلوه هاي سنتي تر. شبيه خواني هاي باشكوه در روستاهاي راهدانه و حسنلو طرفداران فراواني دارد و همواره مردماني را از شهر هاي دوردست به اين مناطق مي كشاند.حضور اهالي سابق روستا نيز در اين ايام به چشم مي خورد. طبق رسوماتي كه بين مردم اين روستاها رايج است،در روز عاشورا همه حضار اعم از غريبه و آشنا ميهمان اهالي خواهند شد.چه بسا ترك گفتن آن محل، آن هم در ظهر عاشورا را ناپسند مي دانند و ميهمانانِ خود را به منزل يا مسجد كشانده و با هم همسفره مي شوند. سوگواري همچنان تا شبهاي سوم يا هفتم ادامه پيدا مي كند اما ياد حسين و حماسه او نه تنها در اين ايام بلكه همواره در قلب مردم مي تپد و همه ساله با آن حضرت تجديد ميثاق مي كنيم كه پيام عاشورايي اش را در بطن زندگي مان جاري سازيم چرا كه: كل ارض كربلاء،كل يوم عاشوراء موضوعات مرتبط: سولدوز، عقیدتی، مذهبی [ چهارشنبه شانزدهم آذر ۱۳۹۰ ] [ ۱۲:۵۶ ب.ظ ] [ تیـــما ]
اینی که می بینید فلکه شهرداری نقده است... شهردار ما قبل اینکه بسازتش تو کوچه و خیابون اطلاعیه های نظر خواهی نصب کرد ولی دریغ از یه نفر که یه طرحی رو ارائه بده... اونا هم به ناچار خودشون با پیشنهاد این طرح دست به کار شدن...زیبا، مختصر و مفید
موضوعات مرتبط: سولدوز [ پنجشنبه دهم شهریور ۱۳۹۰ ] [ ۹:۲۸ ب.ظ ] [ تیـــما ]
موضوعات مرتبط: سولدوز ادامه مطلب [ یکشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۰ ] [ ۶:۵۷ ب.ظ ] [ تیـــما ]
(نوجه دهه ـ نقده)
ريشه اصلي كلمه «نقده» در دهههاي اخير ميان افراد تحصيل كرده سلدوز مورد بحث است، بعضيها معتقدند كه اصل آن «نقي ده» بنام نقي خان بزچلو رئيس قره پاپاق به هنگام ورود به سلدوز، ميباشد. از بعضي ديگر فرهنگمندان نقده نقل شده كه اصل اين كلمه «نقاتاي، نغاتاي» است كه در عصر مغول اسامي رودخانههاي زرينه رود و سيمينه رود به ترتيب به «جغاتاي»[1] و «طوغاتاي»[2] تبديل شد و رودخانه گادار را نيز «نقاتا، يا نغاتاي» ناميدند. و سپس از رودخانه به عنوان نام روستاي مخصوص نقل شده است. موضوعات مرتبط: سولدوز ادامه مطلب [ یکشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۰ ] [ ۶:۵۲ ب.ظ ] [ تیـــما ]
1ـ پري خانم:
باني مسجد بزرگ راهدهنه كه يك دانگ و نيم از روستاي «ديزج» را براي هزينه دائمي آن مسجد وقف كرده است و هنوز از آن وقف استفاده ميشود. متاسفانه نسب وي براي ما معلوم نيست. 2ـ امي (ام البنين يا ام كلثوم) خانم:
دختر مرحوم امين الاسلام، همسر سيد جليل بزرگ، نوه شيخ الاسلام و مادر آقا مير صالح، از زنان محترمي است كه گاهي در مسائل مربوط به ايل نيز مداخله ميكرده است. سخنش در ميان رؤساي ايل جايگاهي داشته است. موضوعات مرتبط: سولدوز ادامه مطلب [ یکشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۰ ] [ ۶:۴۴ ب.ظ ] [ تیـــما ]
[ یکشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۰ ] [ ۶:۴۲ ب.ظ ] [ تیـــما ]
قاچيتما: همانطور كه در ميان همه مردم جهان بدون استثناء مرسوم بوده، در ميان قاراپاپاق نيز «قاچيتما» فراري دادن دختر رسم بوده است، مثلاً در اروپاي شرقي تا پيش از آمدن كمونيسم كاملاً رايج بوده و همچنين تا آغاز جنگ جهاني اول در بين همه عشاير ايراني حضور داشته و اكنون نيز جسته و گريخته پيدا ميشود. مرحوم حاج شيخ ميگفت: من از اين رسم مردم سخت در ناراحتي بودم، هنگامي كه در نجف تحصيل ميكردم مسئله را در جائي مطرح نكردم، ليكن [پس از مراجعت از تحصيل] وقتي كه اولين بار به زيارت كربلا رفتم، در نجف مسئله را به مرحوم آيت الله اصفهاني، مرجع تقليد وقت شرح دادم كه: پسر و دختر به توسط فرد يا افراد ديگر با هم قرار ميگذارند و بدون اطلاع خانواده دختر و گاهي بدون اطلاع هر دو خانواده، با هم فرار ميكنند، معناي اين فرار اين است كه دختر را ميبرند و در خانه شخصي ميگذارند تا مراسم ميان دو خانواده انجام يابد، آنگاه عروسي ميكنند. مرحوم اصفهاني در جواب ميگويد:اي كاش صيغه عقد يكي از اين جوانها نصيب من ميشد تا به ثوابي نايل ميشدم. موضوعات مرتبط: سولدوز ادامه مطلب [ یکشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۰ ] [ ۶:۴۱ ب.ظ ] [ تیـــما ]
[ یکشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۰ ] [ ۶:۳۸ ب.ظ ] [ تیـــما ]
[ یکشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۰ ] [ ۶:۳۱ ب.ظ ] [ تیـــما ]
همة مناطق آذربايجان غربي، داراي آب و هواي معتدل است و سولودوز از معتدلترين مناطق آن ميباشد. به طوري كه سرماي 19 درجه زير صفر از حوادث اتفاقي و استثنائي آن منطقه است، در زمستانها از اروميه و تبريز گرمتر و در تابستانها از اروميه خنك تر و از تبريز تا اندازهاي گرمتر است. اخيراً به دليل كثرت روز افزون باغات (و شايد به دلايل ديگر از آن جمله تغيير جو عمومي بخشهائي از ايران كه براي متخصصين، مسئلة روز است) در تابستانها چيزي شرجي گونه احساس ميشود كه به رطوبت هوا افزوده است. لكن رطوبت آن از رطوبت هواي اروميه كمتر است. نظر به اينكه بخشي از شمال و شمال شرقي سولودوز فاقد كوههاي بلند است، باد و نسيم جنوب غربي تقريباً حالت دائمي دارد به همين جهت از عفونت هوا رنجشي نيست. سولودوز در تاريخ يكصد و هفتاد و پنج ساله اش كه رسماً مسكون، و محل زيست جمعيت زيادي بوده، امراضي مانند: وبا، طاعوت و يا هر بيماري مسري عمومي در آن، نسبت به جاهاي ديگر خيلي كم و محدودتر رخ داده است . موضوعات مرتبط: سولدوز ادامه مطلب [ یکشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۰ ] [ ۴:۴۹ ب.ظ ] [ تیـــما ]
منطقه سولودوز (به جز بخش دشت ماهور) در قرن نهم قبل از ميلاد در زير آب درياچه اروميه مدفون بوده است. آشنايان به منطقه، ميدانند امروز كوه «بوغاداغي» در اثر عقب نشيني آب به تدريج از درياچه خارج شده و نيزارهاي وسيع اطرافش را فرا گرفته. كوه مذكور ابتدا در داخل درياچه و در محاذي و هم رديف جزيرههاي «ائششك داغي» و «قويون داغي» بوده است، ائششك، قويون، بوغا. و بوغا به معناي گاو نر جوان است. زماني بوغاداغي به صورت جزيرهاي درست در وسط درياچه قرار داشته است و رشته كوه كوچك «قره داغ» كه در فاصله حسنلو گلي و سهران گلي از يك سو و درياچه اروميه از سوي ديگر قرار دارد روزگاري چون كاروان شتران در ميان درياچه به صورت يك شبه جزيره باريك قرار داشته است. هنگامي كه آشوريان براي گوشمالي دولت كوچك «مانين» و «پارسوا» و نيز براي عرض اندام به دولت اورارتو بارها در طول دوران اقتدارشان، درياچه را دور زدهاند در آن ايام سرتاسر سولودوز در زير آب بوده است و شايد تپه حسنلو و تپه نقده (اصل طبيعي شان) به صورت جزيرههاي خيلي كوچك ديده ميشدهاند. موضوعات مرتبط: سولدوز ادامه مطلب [ یکشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۰ ] [ ۴:۴۵ ب.ظ ] [ تیـــما ]
پیرمرد که مردی مؤمن و متقی بود خواب دید روی بام خانهاش ستارهای نورافشانی میکند و همه را مبهوت خود کرده است، طوری که مردم از تمام محلههای اطراف به دیدنش آمدهاند. چیزی نگذشت که به دنیا آمد؛ دی 1334 بود؛ روستای «بالا شیرود» شهرستان تنکابن در استان مازندران. موضوعات مرتبط: سولدوز ادامه مطلب [ چهارشنبه دوازدهم مرداد ۱۳۹۰ ] [ ۱:۵۲ ق.ظ ] [ تیـــما ]
سولدوز در سكوتي مرگ بار فرو رفته بود و مردم به كمركش كوه ها پناه برده بودند. آقاي حسني به اتفاق يارانش در دل شب از پل دروازه شمالي سولدوز وارد شهر شد و در نخستين اقدام به نصيحت مهاجمان پرداخت و با بلندگويي خطاب به آنها گفت: «شما مسلمانيد! چرا مي جنگيد چرا خون ريزي مي كنيد بياييد با هم صحبت كنيم و مسائلمان را حل نماييم». دمكرات ها با اتمام سخنان آقاي حسني شروع به تيراندازي نمودند و بدين وسيله درگيري آغاز شد. نيروهاي آقاي حسني به سرعت آرايش گرفته و به مقابله پرداختند. آقاي حسني در پشت مسلسل نفربري نشسته و تروریست ها را زير رگبار مسلسل خود گرفت. نبرد با شدت ادامه داشت و لوله مسلسل از فرط شليك چون آهن گداخته سرخ شده بود. در همين هنگام صداي جان خراش تعدادی زن به گوش می رسید. حسنی و مسلحین وی به دنبال شیون و التماس زنان بودند، آقاي حسني هر چه بيش تر جلو رفت صداي «ياحسين يا حسين» طنين اندازتر شد تا به حياط بزرگي كه شيرزنان تورک سولدوزی در آن جا به اسارت دشمن در آمده بودند. موضوعات مرتبط: سولدوز ادامه مطلب [ چهارشنبه دوازدهم مرداد ۱۳۹۰ ] [ ۱:۳۰ ق.ظ ] [ تیـــما ]
|
|||||
| [ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] | |||||