قالب وبلاگ

عقــــــاب و چکاوک
 
لینک دوستان
لینک های مفید
چت باکس


قبلا هم گفته بودم که از این کلاس ۱۰۹ متنفر بودم.. اما این سری قضیه اش فرق فوکوله و حال میده بعد از فارغ التحصیلی بشینی تعریفش کنی و کرکر بخندی..

ساعت ۸.۳۰ صبح با دکتر .. درس بودجه داشتیم و من طبق عادت ۱۰ دقیقه بعد از استاد رسیدم سر کلاس و هل هلکی یه جا نشستمو کیفمو گذاشتم رو صندلی جلوئیم. شروع جلسه با پرسش از دانشجویان بود و استاد از ردیف جلو سوال می پرسید تا آخر. از اون روزایی بود که استاد کاملا جدی بود و فقط کافی بود دو نفر به سوالا جواب درست ندن تا اعتراض کنه که :

..."خب دیدید که هیچ کدومتون درس نمی خونید و ... "

به قول یه دیالوگ کلیشه ای، "همه چی سریع اتفاق افتاد!!!" چند میکرو ثانیه از نشستن من و گذاشتن کیفم رو صندلی نگذشته بود که یه آهنگ شاد ترکیه ای جو جدی کلاس رو به هم زد و همه گوش تیز کرده بودن که این آهنگ دامبولی از کجا صداش درمیاد. منم تو همین فکرا بودم که یهو متوجه شدم این آهنگ چه آشناست و دقیقا همونیه که دیروز تو سرویس با هندزفری داشتم بهش گوش میدادم.

نگو صفحه کلید موبایلم استثنائا اون روز قفل نبوده و با وارد اومدن فشار به دکمه های پلیر موبایل، آهنگ شروع کرده به پخش شدن. همکلاسیام یادشونه. اون ترم از کیفایی داشتم که شونصدتا زیپ و جیب دارن. رنگ به رخسارم نبود و "یا حضرت عباس" زمزمه کنان افتادم به جون این زیپا که شاید موبایلی که عین خروس بی محل شروع به خوندن کرده بود رو پیدا و خفه اش کنم. خوبه باز قبل از اینکه به آواز خواننده برسه قطعش کردم...

 چقدر استرس زا بود.. فقط یک آن فهمیدم که استاد داره لبخند می زنه و نهایت سعیشو می کنه که به روش نیاره چی شذه از یه طرف هم این پسرای شیطون تیکه می انداختن که عجب آهنگ خوبی... روحیه مون عوض شد.. و از این حرفا

حالا اینش به درک! ترسم از این بود که یعنی الان همون کسی که ازش بدم میاد تو کلاس نشسته و چه اتفاقی قراره بیفته... که!!!! :
ناگهان در وا شد و همون شخص وارد کلاس شد و این یعنی من شانس آورده بودم!!! من که هیچ، کل اون ردیف اون لحظه یه نفس راحتی کشیدیم...

دیری نپایید که....:

نوبت من شد که استاد ازم سوال بپرسه. و من عمرا نمی فهمیدم بازی چتد چنده. یه جواب بیشتر نداشتم!

 اگه ممکنه بغلی جواب بده!

البته وقتی میزون شدم به چندتا سوال داوطلبانه جواب دادم اما در نهایت، نظر استاد این بود که :

"دیدید درس نمی خونید و نتونستید به سوالا جواب بدید..."

 


موضوعات مرتبط: زیر آسمان نازلو
[ دوشنبه هجدهم دی ۱۳۹۱ ] [ ۱:۲ ق.ظ ] [ تیـــما ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

خداوند در درون ماست پس می بایست آرام شویم و بگذاریم جانهایمان آرام گیرند. آنگاه به هستی عشق پی خواهیم برد.
(جبران خلیل جبران)
"عقاب و چكاوك" يك وبلاگ شخصی است که به ترجیح نویسنده،جایگزینی برای سایر شبکه های اجتماعی انتخاب شده و سعی می گردد اطلاعات و اخبار مرتبط با رشته "حسابداری"را به سمع و نظر دوستان، بالأخص هم دانشگاهیان برساند. تنوع موضوعات نیز بر اساس علایق نویسنده انتخاب شده که در اثنای آن به تجربیات، خاطرات و سایر مطالب سرگرم کننده نیز پرداخته می شود.
...
..
.
كاسه خود را بيش از اندازه پر كنيد؛
لبريز مي شود.
چاقوي خود را بيش از حد تيز كنيد،
كند مي شود.
به دنبال پول و راحتي باشيد؛
دلتان هرگز آرام نمي گيرد.
به دنبال تاييد ديگران باشيد؛
برده آن ها خواهيد بود.

كار خود ر انجام دهيد، سپس رها كنيد.
اين تنها راه آرامش يافتن است.
لینک های مفید


امکانات وب