قالب وبلاگ

عقــــــاب و چکاوک
 
لینک دوستان
لینک های مفید
چت باکس


اینجا رشته کوه زاگرس و مجاورت قله معروف دنا است.

انگار نه انگار که تا دیروز از آفتاب سوزان جنوب در عذاب بودیم. اما امروز از سرما و برف وبهمن شگفت زده شدیم

ادامه مطلب..


موضوعات مرتبط: سفرنامه نوروز 91
ادامه مطلب
[ شنبه سوم تیر ۱۳۹۱ ] [ ۳:۴۳ ب.ظ ] [ تیـــما ]
[ شنبه سوم تیر ۱۳۹۱ ] [ ۳:۲۷ ب.ظ ] [ تیـــما ]
در ادامه مطلب..
موضوعات مرتبط: سفرنامه نوروز 91
ادامه مطلب
[ شنبه سوم تیر ۱۳۹۱ ] [ ۳:۱۶ ب.ظ ] [ تیـــما ]

در پست قبلی در مورد رئیسعلی دلواری مطلب گذاشتم. تا قبل از اینکه خودمون به این قلعه بیایم و از نزدیک حرفای این آقا که تو عکسا هم هست رو بشنویم فکر می کردیم که فقط یه رئیس علی از میون رعیت بلند شده و دفاع کرده و هنوز برامون جای سوال بود که اون موقع تامین اعتبارات از چه محلی صورت می گرفت... بریم ببینیم قضیه چی بوده و یه کم به خودمون و تاریخ نویسانمون تاسف بخوریم:

تو این عکس من رفتم بالا پشت بوم قلعه تا بتونم از صحن پایینی عکس بگیرم. آخه نمای بیرونی قلعه فرسایش پیدا کرده بود و از طرفی چون بزرگ بود با لنزی که دوربینم داشت نمی تونستم تو عکس جاش کنم. همین قدر بدونید که اینجا از اون قلعه های باحال و بزرگ بود که الان یه جورایی متروک مونده و در دست تعمیره... البته تعمیر که چه عرض کنم...شاید تخریب بگم بهتر باشه

اینجا هم رفتم بالای دیدبانی گوشه قلعه

این اتاق الان بازسازی شده. اما اگه دقت کنید در گچ کاری و نقش های دیوار تفاوتی با معماری دوره قاجار یا پهلوی نمی بینید. دلیلش اینه که اولا برای تعمیر زیاد اعتبار نمی دن و ثانیا از نیروی کار فاقد تخصص برای تعمیر استفاده میشه و اونا در کمال بی رحمی، کنده کاری و معماری قدیمی رو زیر یه عالمه گچ پنهانش می کنن. کار خودشونو راحت می کنن و مته به خشخاش نمی ذارن. والا معماری خونه ما قدیمی تر از این بنا به چشم میاد!!

عکس بالایی مربوط به یکی از درب های بغل سالن هست که متاسفانه با آجر پر کردنش و الان تبدیل به گنجه شده. با استناد به صحبت های یک بومی دلسوز که این توضیحات رو به ما می داد، گویا درب های شمال/جنوب و غربی/شرقی برای تعدیل و تهویه مطلوب در فصلهای مختلف سال تعبیه شده بوده که الان مسدودشون کردن

این اتاق هنوز بازسازی نشده. اون گچ بری هم که شکل پرنده است در هر اتاق و هر وجه هر اتاق متفاوته و معمولا وجوه اتاق دو به دو تقارن دارن. رنگی هم هستند. جالب اینه که در غرفه هایی که برای تدریس و تعلیم (مکتب) و برگزاری کلاسهای قرآنی و مذهبی به کار می رفت تزئینات متفاوت و متناسبی وجود داشت

یه بخش بسار جالب از این قلعه "دایره" بود. این پله ها هم ما رو به داخل دایره هدایت می کنه.

اینجا داخل دایره است. گویا اون قدیما برای طرح نقشه و تدابیر امنیتی، سران در این محل گرد هم میومدن و چون شکل دایره واقعا دایروی بود، تا همه دورتادور هم جمع می شدن ناخودآگاه یک دایره تشکیل می دادن و جلوی تنها ورودی کوچیک و کم ارتفاع این مکان بسته می شد. حکمت این نوع معماری هم در این بود که به اصطلاح حرف از توش به بیرون درز نکنه و امنیت و سری بودن بالایی داشته باشه. و هر چی اونجا مطرح می شد تو همون دایره می موند و بیرون از اون نشت نمی کرد. ارتفاع این مکان کمه و همونطور که می بینید باید دولا شد تا بشه رفت داخل. و قدیما با خودشون فانوس و مشعل می بردن و طرح نقشه هاشون رو اون تو می کشیدن:

تیرهای سقف از نخل خرما تشکیل شده بودند. و به خاطر مقاومت بالای تنه درخت خرما، به عنوان تیر سقف ازش استفاده می کردن. دور و بر این تنه ها هم الیاف طبیعی درخت هست.

اینجا دیواره قلعه است. لبه قلعه شکل زیگزاگ داشته که متاسفانه الان خراب شده. تازه اون لوزی هم که پایین می بینید برای این بوده که نگهبانها و سرباز ها بتونن از اون بالا دم در قلعه رو نشونه برن و به مسافت های دور و نزدیک دید داشته باشند. اما الان تعمیر که می کنن رو همه این ظریف کاریها یه باره سیمان می ریزن و نه زیگ زاگه می مونه و نه لوزی. میشه عین لبه بام خونه ما و شما!

اینجا مرتفع ترین اتاقک دیدبانی قلعه بود. یعنی داخل همون گردالی های گوشه قلعه که باید از نردبان بالا اومد

تو این عکس تقابل و تضاد بافت قدیمی و جدید رو به وضوح می تونید ببینید

این عکس هم مخصوصا نشاندهنده فرهنگ غنی مردمه. اومدن فلزاتی که روی درب اصلی قلعه نصب شده رو کندن و بردن!!

اما توضیحاتی در مورد زائر خضر خان:

آخرش معلوم شد که علیرغم اینکه زائر خضر خان آدم خوب و دلسوزی نسبت به وطنش بوده، چون خان بوده الان زیاد به قول خودمون تحویلش نمی گیرن. جالب اینکه رئیسعلی خودش از سربازان زائر خضر بوده. و از قضا زائر خضر خان ۳ سال بعد از مرگ رئیسعلی به مبارزه و مقاومت می پردازه. خودش از تجار بنام بوده و ثروتمند. بخش اعظمی از ثروتش رو صرف خرید اسلحه و ادوات جنگی میکنه. اما متاسفانه بنا به یک سری مسائل سیاسی امروزه اصلا اسمی ازش نیست و تنها اسم رئیسعلی رو می شنویم که از طبقه رعیت بوده و از منطه دفاع کرده.

آخی! چقدر دلمون به حال این آقاهه سوخت. آخه خیلی زجر میکشید و با حرص همه اینا رو به ما می گفت و عذاب می کشید. اما به قول خودش تا اون زنده است امید به نگه داشتن اون قلعه هم هست. موید باشه!


موضوعات مرتبط: سفرنامه نوروز 91
[ شنبه سوم تیر ۱۳۹۱ ] [ ۲:۳۶ ب.ظ ] [ تیـــما ]

انصافا شهر باکلاسی بود و علی رغم کوچیک بودنش یک شهر دیدنی محسوب می شد. درختان نخل، ساحل خلیج فارس، بادهای ملایم ساحلی، و یک عالمه بادبادک که تو آسمون بنادر و ساحل دریا بود، مناظر جذاب و دلنشین و گاها بسیار رمانتیکی رو جلوه می داد. مدتی که ما تو بوشهر بودیم هوا غبار اندکی داشت و جلوی تابش آفتاب سوزان رو می گرفت. از این نظر خیلی خوب بود ولی با این وجود پوستمون انقدر سوخت که هنوزم دو رنگ بودن دستام مشخصه! شب ها صدای شغال رو می شد شنید.

 

اینجا صبح بود. و اون گردالی سفید خورشیده که به علت غبارآلود بودن هوا این شکلی شده.

بندر دیلم یکی از مناطق پر ازدحام بود. تو ساحل اسب سواری می کردن.. از سایکل های ۴ چرخ هم اونجا بود که هرچقدر من به داداشم اصرار کردم که بریم ما هم سوارش شیم، زیر بار نرفت که نرفت..گرمی هوا بدجور بی حال و حوصله اش کرده بود.. خیلی ور ور کردم. و رو اعصابش رفتم اما فایده نداشت و با لبخندش بشتر حرصم می داد. شاید اگه می دونست که یکی از بزرگترین آرزوهام سوار سایکل شدن تو کویر دریاچه ارومیه است، رضایت می داد..( البته داداشم گزینه بهتری سراغ داشت اما از من پنهونش می کرد. حالا اینجا رو داشته باشید، توپست های بعدی می فهمید چی به چی بوده).

بندر دیلم

 

ادامه مطلب


موضوعات مرتبط: سفرنامه نوروز 91
ادامه مطلب
[ سه شنبه نوزدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ ۸:۱ ب.ظ ] [ تیـــما ]

همه این عکس ها رو عرض یک ساعت گرفتم و در تاریخ ۶ اردیبهشت سال ۹۱

هوا به شدت ابری بود و رعد و برق می زد

بقیه تصاویر در ادامه مطلب

 


موضوعات مرتبط: سفرنامه نوروز 91
برچسب‌ها: تصاویری از طبیعت اشنویه
ادامه مطلب
[ یکشنبه هفدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ ۹:۵۴ ق.ظ ] [ تیـــما ]

سر ظهر بود که رسیدیم مسجد سلیمان. شهر بزرگی بود و البته پر از چاه های نفت. هوا گرم بود. با این حالت دلمون نیومد که چاه شماره 1 رو که به صورت موزه درآورده بودنش از دست بدیم.

حومه مسجدسلیمان


دیگ بخار



موضوعات مرتبط: سفرنامه نوروز 91
[ دوشنبه یازدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ ۶:۱۵ ب.ظ ] [ تیـــما ]

سردتررین آب و هوا رو فقط در اوایل سفر و هنگام خروج از استان خودمون تجربه کردیم. طوری که شیشه های ماشین یخ زده بود. بارش  برف در شهرستان بوکان و سایر مناطق کردنشین جنوبی بخصوص دیواندره، کامیاران،سقز و سنندج بیشتر از هرجای دیگه بود. حتی موقع برگشت از مسیر همدان، باز شاهد دشت ها و کوهپایه های پوشیده از برف بودیم. رفته رفته جنس کوه ها و پوشش گیاهی متفاوت می شد. ظهر روز اول، ناهار رو در شهرستان کامیاران صرف کردیم..

 

سنندج که رسیدیم یکی از دوستان  هم دانشکده ام تماس گرفت و به اتفاق خانواده مهمان نوازش ما رو به خونشون دعوت کرد ولی شرایط طوری بود که ما باید به حرکتمون ادامه می دادیم. واقعا لطف داشتن نسبت به ما و از اینکه نتونستیم در خدمتشون باشیم شرمنده ایم. باید به سمت کرمانشاه حرکت می کردیم. مسیری که از بس ازش رد شدیم دیگه همه پیچ و خمشو حفظ بودیم. با رسیدن به مناطق جنوبی، کم کم شال و کلاه و لباسهای گرم باید به ته ساک ها منتقل می شد.

خوشا اشکی که چشمانش تو باشی         خوشا راهی که پایانش تو باشی

رسیدیم به استان لرستان. طبیعت پر رمز و رازی که حتی بدون سبزه، چمن و شکوفه هم حرفهای زیادی برای گفتن داشت. جاده هایی که از مابین کوه ها و ارتفاعات عبور می کرد. به محض پشت سر گذاردن هر سربالایی، تابلویی دیگر از نقاش چیره دست، در معرض تماشا قرار می گرفت. کوه ها پوشیده بود از درختچه ها. تپه ها تازه پشت لبشان سبز شده بود و شکافهایی از آب زلال در کف دست دره ها به روح هر رهگذری طراوت می داد. از داخل شهر نورآباد رد شدیم. به علت خرید شب عید خیلی شلوق پلوق بود. و عجیب این بود که در همون چند دقیقه دو سه تا صحنه درگیری بین شهروندان دیده شد.  ظاهرا سر هر مسئله کوچیکی زود بلوا به پا می شد.

و بالاخره نزدیکای غروب بود که رسیدیم به شهر باصفای خرم آباد

جالب ترین خاطره ای که از خرم آباد دارم اینه که تو چند تا از خیابونای داخل شهر قوانین رانندگی فرق می کرد و درست مثل انگلستان بود یعنی اینکه باید از سمت چپ حرکت می کردیم. اولش فکر کردیم که خ یکطرفه است ولی ماشینای رو به رویی هم داشتن از سمت چپ خودشون وارد خ می شدن!!!


موضوعات مرتبط: سفرنامه نوروز 91
[ یکشنبه بیستم فروردین ۱۳۹۱ ] [ ۱۲:۳۸ ب.ظ ] [ تیـــما ]

بقیه در ادامه مطلب


موضوعات مرتبط: سفرنامه نوروز 91
ادامه مطلب
[ چهارشنبه شانزدهم فروردین ۱۳۹۱ ] [ ۱:۵۹ ب.ظ ] [ تیـــما ]

با سلام و تبریک مجدد سال نو 

   ظاهرا عمری باقی بوده و دوباره به خدمت رسیدیم. امیدوارم تعطیلات عید، حسابی به همگی خوش گذشته باشه. در این مدت ما  تو سفر بودیم و ما حصل ایرانگردیه 3715 کیلومتریمون به مقصد بوشهر، یاسوج ، اصفهان و ... تلی خاطره بود و هیجان و کلی مطلب جدید و آشنایی با مردمانی از جای جای ایران زمین که ان شاالله در پست های بعدی به تفصیل توضیح خواهم داد.


موضوعات مرتبط: سفرنامه نوروز 91
[ جمعه یازدهم فروردین ۱۳۹۱ ] [ ۷:۴۰ ب.ظ ] [ تیـــما ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

خداوند در درون ماست پس می بایست آرام شویم و بگذاریم جانهایمان آرام گیرند. آنگاه به هستی عشق پی خواهیم برد.
(جبران خلیل جبران)
"عقاب و چكاوك" يك وبلاگ شخصی است که به ترجیح نویسنده،جایگزینی برای سایر شبکه های اجتماعی انتخاب شده و سعی می گردد اطلاعات و اخبار مرتبط با رشته "حسابداری"را به سمع و نظر دوستان، بالأخص هم دانشگاهیان برساند. تنوع موضوعات نیز بر اساس علایق نویسنده انتخاب شده که در اثنای آن به تجربیات، خاطرات و سایر مطالب سرگرم کننده نیز پرداخته می شود.
...
..
.
كاسه خود را بيش از اندازه پر كنيد؛
لبريز مي شود.
چاقوي خود را بيش از حد تيز كنيد،
كند مي شود.
به دنبال پول و راحتي باشيد؛
دلتان هرگز آرام نمي گيرد.
به دنبال تاييد ديگران باشيد؛
برده آن ها خواهيد بود.

كار خود ر انجام دهيد، سپس رها كنيد.
اين تنها راه آرامش يافتن است.
لینک های مفید


امکانات وب