|
عقــــــاب و چکاوک | ||
|
در اوایل سفر بهم تذکر دادن که به محض اینکه حالم بد شد یا سردرد و سر گیجه گرفتم به بقیه اطلاع بدم. چون بار اولم بود ، همه نگران بودن که نکنه من سربار بقیه بشم و وسط راه ببررم. اما من با آمادگی ای که در خودم سراغ داشتم با اعتماد به نفس همراهشون رفتم و تا لحظه آخر کم نیاوردم که هیچ... تو گذرگاه های سخت کمک بقیه هم کردمو و در نهایت به "شیر" ملقب شدم. و تشویق و شعار "یاشاسین آذربایجان" رو در ارتفاعات برازجان طنین انداز کردم
عکس بالا یک آسیاب قدیمیه
خرچنگ!! ناگفته نماند تو مسیر یه عالمه فسیل صدف روی سنگها دیدیم
آب انبار... برای مصارف شسبتشو و غیر شرب استفاده می کردیم
روز اول- سربالایی- آفتاب سوزان!!
دمی استراحت ..
آرامگاه.. در ارتفاعات(احتمالا برا عشایر باشه)
هنوز ناهار نخوردیم ولی سخت ترین ساعات سفر رو که همش هم سربالایی بود پشت سر گذاشتیم.. ادامه دارد...
[ دوشنبه بیست و ششم فروردین ۱۳۹۲ ] [ ۱۰:۵۲ ب.ظ ] [ تیـــما ]
|
||
| [ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] | ||