|
عقــــــاب و چکاوک | ||
|
سر شبه، تو خونه دور هم نشستیم، دختر همسایه مون که کلاس ششم ابتداییه اومد سوالات ریاضیشو از مامانم بپرسه. و از اونجا که مامانم پنجم ابتدایی نظام قدیم در تخصصش بوده و نه ششم امروزی، محولش کرد به بابام (بابام تو مقطع راهنمایی آموزش و پرورشه) و تو این وسط به من گفت: تو هم از ششم چیزی نمی دونی لااقل تو بهش بگی! مامان: ئه!!!! یعنی تو ششم رو بلدی؟؟؟؟!!!! میگم ماااااادر من!!!!!! ناسلامتی لیسانس گرفتم!!!!!!!! اونجا بود که همه باور ها و امیدهایی که بهم داشتن رو حبابی بیش ندیدم.... . آخــــــــــــــــه!!!!..... [ یکشنبه دوازدهم آبان ۱۳۹۲ ] [ ۱۲:۱۹ ق.ظ ] [ تیـــما ]
|
||
| [ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] | ||