|
عقــــــاب و چکاوک | ||
|
آخرين ايستگاه قطار همينجا بود؛ «دوكوهه» ردپاي همه شهيدان را ميتواني در دوكوهه پيدا كني. پادگاني نزديك انديمشك كه زمان جنگ، بخش جنوبي آن سهم سپاه شد.
موضوعات مرتبط: عقیدتی، مذهبی [ شنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ ۴:۸ ب.ظ ] [ تیـــما ]
موضوعات مرتبط: عقیدتی، مذهبی [ شنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ ۴:۱ ب.ظ ] [ تیـــما ]
موضوعات مرتبط: عقیدتی، مذهبی [ شنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ ۴:۰ ب.ظ ] [ تیـــما ]
«فاطمه» بشارتی از وحی است. خبر غیبی قرآن آنگاه كه خداوند به پیامبر می گوید: «انا اعطیناك الكوثر» این نوید بر پیامبر است كه دو فرزند پسرش را كه پس از سه دختر متولد شده بودند، از دست داده بود. قاسم و عبدالله، زینب، رقیه و ام الكلثوم، دختران او از خدیجه هر یك به سرای همسری رفته بودند و در این حال پیامبر از طعنه امویان آسوده نبود كه او را بی نسل خطاب می كردند. موضوعات مرتبط: عقیدتی، مذهبی [ چهارشنبه ششم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ ۲:۲ ب.ظ ] [ تیـــما ]
[ چهارشنبه ششم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ ۱۲:۴۳ ب.ظ ] [ تیـــما ]
- نتیجه گشاده رویى موضوعات مرتبط: عقیدتی، مذهبی ادامه مطلب [ جمعه بیست و پنجم فروردین ۱۳۹۱ ] [ ۴:۴ ب.ظ ] [ تیـــما ]
از حضرت فاطمه (علیها السلام) سخنان فراوانی بر جای مانده، که پارهای از آنان مستقیماً از او نقل شده است و به نیکی میتوان گوشهای از علو مقام و ژرفای علم و معرفت او را در این کلمات دریافت و پارهای دیگر نیز بواسطه او، از وجود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت گشته است که به نوبه خود بیانگر ارتباط نزدیک او با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و عمق درک و فهم فاطمه (علیها السلام) میباشد.
در ذیل گوشه ای از خطبه فدکیه آن بانوی بزرگوار و بی همتا در دنیا و آخرت؛ نقل می گردد که بی شک ذهن هر انسان خداترسی را به تکاپو و چالش وا می دارد: «پس خداى بزرگ ايمان را براى پاك كردن شما از شرك و نماز را براى پاك نمودن شما از تكبّر و زكات را براى تزكيه نفس و افزايش روزى و روزه را براى تثبيت اخلاص و حج را براى استحكام دين و عدالتورزى را براى التيام قلبها و اطاعت ما خاندان را براى نظم يافتن ملتها و امامت مان را براى رهايى از تفرقه و جهاد را براى عزت اسلام و صبر را براى كمك در بدست آوردن پاداش قرار داد. و امر به معروف را براى مصلحت جامعه و نيكى به پدر و مادر را براى رهايى از غضب الهى و صله ارحام را براى طولانى شدن عمر و افزايش جمعيت خاطر و قصاص را وسيله حفظ خونها و وفاى به نذر را براى در معرض مغفرت الهى قرار گرفتن و دقت در كيل و وزن را براى رفع كمفروشى مقرر فرمود. و نهى از شرابخوارى را براى پاكيزگى از زشتى و حرمت نسبت ناروا دادن را براى عدم دورى از رحمت الهى و ترك دزدى را براى پاكدامنى قرار داد و شرك را حرام كرد تا در يگانهپرستى خالص شوند. پس آنگونه كه شايسته است از خدا بترسيد، و از دنيا نرويد جز آنكه مسلمان باشيد و خدا را در آنچه بدان امر كرده و از آن بازداشته اطاعت نمائيد، همانا كه فقط دانشمندان از خاك مىترسند.»(منبع: سایت تبیان)
موضوعات مرتبط: عقیدتی، مذهبی [ جمعه بیست و پنجم فروردین ۱۳۹۱ ] [ ۴:۳ ب.ظ ] [ تیـــما ]
[ سه شنبه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۱ ] [ ۷:۵۹ ب.ظ ] [ تیـــما ]
ما آدم ها به شیوه ی افراد جنوب شرق آسيا بر سطح زمین راه می رويم. با یک سبد در جلو و یک سبد در پشت. موضوعات مرتبط: عقیدتی، مذهبی [ چهارشنبه دهم اسفند ۱۳۹۰ ] [ ۸:۵ ب.ظ ] [ تیـــما ]
فی الواقع تعریف دین اسلام از حجاب “چادر” است؟ این بحث از آن جمله موضوعاتی است که بسیار در موردش نظریه داده شده، نقد زده شده و گاه ذات آن نیز انکار شده است. حال با توجه به قبول اصل وجود حجاب برای زن در دین اسلام، موضوع این است که حجاب تعریف شده در اسلام منحصراً به چادر ختم میشود یا همین فرض که “چادر” حجاب برتر است؟ شاید در باب آسیب شناسی چادر سخن گفتن در این نوشته بجا و معقول نباشد. اما اگر این امر را قبول کنیم که حجاب در دین اسلام “چادر” تعریف نشده است، بسیاری از منفی نگریها و جبهه گیری ها به اصل مقوله حجاب، از بین برود و بشود در نوع پوشش و حجاب سخن به میان آورد. دکتر شریعتی در باب مقوله حجاب و “چادر” نظر بجایی را مطرح کرده اند که : ” اصل حجاب اسلامی بعنوان یک قانون فقهی یک اصلی است که هر انسان آگاه و روشنی برایش منطقی قابل پذیرش است. اما امروز این سنت و این اصل اسلامی چنان مخلوط شده که در ذهن همه بصورت دو کلمه مترادف ( حجاب – چادر ) در آمده است و آنوقت روشنفکر به عنوان حمله به چادر، به حجاب حمله میکند! و متقابلاً متعصبین بعنوان دفاع از حجاب، متاسفانه از چادر فقط دفاع میکنند و هر شکل دیگری را نفی میکنند و بشدت منکر میشوند.” ( پاورقی ۱ ) میبینیم که دکتر شریعتی به عنوان یک روشنفکر جوان انقلابی و در آن دوران این چنین دقیق خلط انگیزه و انگیخته حجاب را موشکافی میکند و در ادامه به آسیب شناسی این بحث اشاره میکند : ” میبینیم در این تصادم چه چیزها از بین میروند و مجال برای طرح چه حقایقی از دست میرود ” ( پاورقی ۱ ) متاسفانه حقیقت همین است که بسیاری از باورها و اعتقادات دینی ما در اسلام دچار اینچنین تعارضها شده اند و برداشتهای نابجا و نا صحیح موجبات ضربه به دین را فراهم کرده و ثابت شده است این جراحات عمیق اگر دچار عفونت نشوند، خیلی دیر تسکین پیدا میکنند. بسیاری از روشنفکران ما در باب حجاب سخنها دارند چنانکه استاد مطهری نیز میگوید : چنانکه اکنون نیز به وفور میبینیم مادرانی چادری همراه دخترانی با پوشش غیر چادر. این امر نشان دهند همان مقتضیات زمان و فرهنگ هر کشور است که به ظاهر با این تضاد فرهنگی بین مادر و دختر نمود می یابد. نکته ایی که قابل ذکر در جامعه امروز ماست، انحراف از قبول یک اصل طبیعی است. با تاسف تمام شاهد هستیم که امروز، علت فرار از چادر و در واقع اصل حجاب و بی بند و باری فرهنگی، دین گریزی و دل زدگی از مقوله حجاب است که بین دختران و زنان امروز ما بسیار دیده میشود. فراری که شاید با سطحی نگری بتوان آن را با تجدد و تمدن همخوان و همسو دانست. که در واقع همین فرار یکباره و افسار گسیخته باعث این بی بنده و باری های جامعه امروز است که آسیب شناسی جدی و عمیق را میطلبد. استاد مطهری در کتاب مساله حجاب، ابتدا اصل حجاب را مطرح کرده اند و پس از آن با توجه به مقتضیات فرهنگی و عرف جامعه پوشش را قابل تغییر و انعطاف پذیر دانسته اند. در واقع در بحث حجاب ما نباید سطحی بنگیریم و اصل انعطاف پذیری و تجدد دین را به فراموشی بسپاریم. چه بسیار دختران و زنانی که در جامعه با حجابی معقول و قابل پسند اسلام، زندگی میکنند اما بیشتر از زنان بی بند و بار، تحمیل میشوند و متهم به ساده انگاری دینی. این تعصبات نا رواست که باعث نفرت از دین و حجاب شده و موجبات بهانه گیری هایی مثل محدودیت حجاب، ناحق کردن حقوق زن و قدیم بودن دین را موجب میگردد. کاش متولیان دین امروز ما میدانستند با اظهار نظرهای سطحی و کوبنده و متعصبانه از وضعیت فرهنگی جامعه، چه ضربات مهلکی بر تن دین وارد میکنند. کاش کمی هم به فکر جبران ضربات پیشین خود بودند، اما حیف که این کاشها راه به جایی نخواهد برد و این مردمان سرزمین اسلام، همچنان در گرداب نابخردی آنان فرو خواهند رفت. پا ورقی : موضوعات مرتبط: عقیدتی، مذهبی [ شنبه دهم دی ۱۳۹۰ ] [ ۱۲:۱۱ ب.ظ ] [ تیـــما ]
استاد حضور و غیابش را کرده بود که رسیدم. اولین صندلی خالیای که دیدم، بنا کردم به نشستن. چادر را از سرم برداشتم و روی پشتی صندلی گذاشتم. داشتم کتاب را از کیفم بیرون میآوردم که کناردستیام با کنجکاوی خاصی پرسید: «تو چرا اینقدر محجبهای؟»
دستکم ده جلسه همکلاس بودیم و انگار اولین بار بود که میدید چادر سرم میکنم. برای اینکه از سؤالش مطمئن شوم، از او که خانم حدوداً چهل سالهای بود، پرسیدم: «چی؟» اشارهای به چادرم کرد و گفت: «تو چرا اینقدر محجبهای؟ برای جای خاصی کار میکنی؟» نگاهی به چادر و روسری رنگیام انداختم. لبخندی زدم و گفتم: «نه؛ مگه فقط کارمندا محجبه هستن؟» گفت: «اونایی که یه جایی مسئولیتی، چیزی دارن اینجوری حجاب میگیرن»! خندیدم، دستم را روی دستش گذاشتم و گفتم: «اولین باره همچین چیزی میشنوم». مداد را از کیفم بیرون آوردم. دوباره پرسید: «کجایی هستی؟ لاری نیستی؟» اینبار لبخندم رنگ تعجب گرفته بود. گفتم: «نه». باز برای اطمینان پرسید: «لاری؟ جنوبی؟ بوشهری؟» فکر کردم لابد چقدر حیا کرده که نگفته شهرستانی یا دهاتی! گفتم: «اصلاً تو این شهرایی که میگی، آشنا هم ندارم!» کتاب را باز کردم. هنوز داشت با خودش فکر میکرد. برای سومین بار پرسید: «دانشجویی؟» گفتم: «تقریباً درسمُ تموم کردهم». پرسید: «چی خوندی؟». وقتی پاسخ را با «ارشد ِ علوم قرآنی» دادم، انگار جوابش را گرفته بود، سرش را تکان داد، لبخندی زد و گفت: «آآآآهان!» موضوعات مرتبط: عقیدتی، مذهبی [ شنبه دهم دی ۱۳۹۰ ] [ ۱۲:۵ ب.ظ ] [ تیـــما ]
حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بُعد اول باشد، ولی بُعد دوم نباشد، در این صورت نمیتوان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است. اگر به معنای عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم، حجاب میتواند اقسام و انواع متفاوتی داشته باشد. یک نوع آن حجاب ذهنی، فکری و روحی است؛ مثلاً اعتقاد به معارف اسلامی، مانند توحید و نبوت، از مصادیق حجاب ذهنی، فکری و روحی صحیح است که میتواند از لغزشها و گناههای روحی و فکری، مثل کفر و شرک جلوگیری نماید. علاوه بر این، در قرآن از انواع دیگر حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلی میکند، نام برده شده موضوعات مرتبط: عقیدتی، مذهبی [ شنبه دهم دی ۱۳۹۰ ] [ ۱۲:۱ ب.ظ ] [ تیـــما ]
در آن روزی که گمراهان عَلَم کردند ملت را... و نسبت با امامت را... و دوران ریاست را... و رنگی از سیادت را... و دوری از سیاست را... نفهمیدند از این ملت کیاست را... اطاعت از امامت را... شعار از ولادت تاشهادت باولایت را... چنین عشقی به پا کرده در این امت قیامت را... و رسوا کرده از ظاهر نمایی ها خیانت را... که چون او میکند سرلوحه کارش دیانت را.. ولی یک جو نمی بینی نشانش را... و می بینی دمادم در کلامش،انحراف از آن کرامت را... و اطرافش همیشه دشمنانت را... نهایت میشود آن روز عاشورا... که ما دیدیم در میدان خباثت را... لگد کردند حرمت را... و له کردند عزت را... گمان کردند که کوبیدند عزاداران هیات را... نفهمیدند از این هیات،که مجلس صاحبی دارد؛و صاحب، منتقم،؛ آری امام غائبی دارد... واین امت از آن مه نائبی دارد... و این کشور به حقش حافظی دارد... و رهبر هم نگاه نافذی دارد که وقتی میدهد تنها اشارت را... از آن روزی که جوش آورده بودند زین جنایت خون امت را... تو می بینی درین ملت صلابت را... و ۷۲ ملیون از همین امت حمایت را... که ثابت میکند بر هرچه اهریمن،فراسوهای تنها یک اشارت را... که یک ملت،که از خون حسین بن علی دارد رشادت را؛ یقینا میکند از آن حماسه، این صیانت را... که این میراث جاویدان یک تاریخ اسلامی... نگهدارد چو گوهر در صدف رمز سعادت را.... ولایت را... ولایت را... ولایت را... موضوعات مرتبط: عقیدتی، مذهبی [ سه شنبه ششم دی ۱۳۹۰ ] [ ۴:۲۱ ب.ظ ] [ تیـــما ]
من خدا را دارم سفرى مى بايدسفری بی همراه گم شدن تا ته تنهایی محض سازکم با من گفت هر کجا ترسیدی از سفر لرزیدی تو بگو از ته دل: من خدا را دارم من و سازم چندیست که فقط با اوییم.. موضوعات مرتبط: عقیدتی، مذهبی [ جمعه بیست و پنجم آذر ۱۳۹۰ ] [ ۹:۲۴ ب.ظ ] [ تیـــما ]
[ چهارشنبه شانزدهم آذر ۱۳۹۰ ] [ ۴:۲۷ ب.ظ ] [ تیـــما ]
مراسم عزاداري ماه محرم در شهرستان ما مثل بقيه شهرها همه ساله با شكوه تر از گذشته برگزار مي شود و مردم با سينه هاي مالامال از عشق به آقا اباعبدالله الحسين، در هيئت هاي عزاداري حضور پيدا مي كنند. حتي سوز و سرماي شديد امسال هم نتوانست حريف اين شور حسيني باشد. شوري كه غوغا بر دلها مي افكند و پير و جوان، دارا و ندار را گرد هم مي آورد. همه همدرد مي شوند و همدل.... نه فاصله هاي عميق بين نسلي و نه تفاوت هاي فرهنگي و نه هيچ كدام از لايه هاي منفك اجتماعي و اقتصادي نمي توانند صف هاي بهم گره خورده عزاداران را از هم جدا كند. ...محرم ماه مردماني رنگارنگ و يكرنگ... مراسم عزاداري در اين منطقه شكل مرسوم خود را دارد و در نزد علماي بزرگ زبانزد است. هيئت هاي سينه زني و زنجير زني در منازل، مساجد و حسينيه هاي مختلف شهر تشكيل مي شوند. مردم نذورات خود را در اماكن مخصوصي توزيع مي كنند ويا با دعوت قبلي، به ميزباني از عزاداران حسيني مي شتابند. مراسم سوگواري تا نيمه هاي شب در مساجد ادامه پيدا ميكند. در روز تاسوعا و عاشورا فوج عظيمي از مردم در سوگواري شركت نموده و تعزيه خواني و شبيه خواني به عمل مي آيد. امسال يكي ازهيئت هاي شهرمان، ميزبان مداحاني از شهر اردبيل بودند كه ايشان هم در خلال نوحه سرايي، از مردمان شهيدپرور و قهرمان نقده و بالآخص ميهمان نوازيشان قدرداني نمودند. در روستاهاي اطراف، مراسم به همين شكل بوده ولي با جلوه هاي سنتي تر. شبيه خواني هاي باشكوه در روستاهاي راهدانه و حسنلو طرفداران فراواني دارد و همواره مردماني را از شهر هاي دوردست به اين مناطق مي كشاند.حضور اهالي سابق روستا نيز در اين ايام به چشم مي خورد. طبق رسوماتي كه بين مردم اين روستاها رايج است،در روز عاشورا همه حضار اعم از غريبه و آشنا ميهمان اهالي خواهند شد.چه بسا ترك گفتن آن محل، آن هم در ظهر عاشورا را ناپسند مي دانند و ميهمانانِ خود را به منزل يا مسجد كشانده و با هم همسفره مي شوند. سوگواري همچنان تا شبهاي سوم يا هفتم ادامه پيدا مي كند اما ياد حسين و حماسه او نه تنها در اين ايام بلكه همواره در قلب مردم مي تپد و همه ساله با آن حضرت تجديد ميثاق مي كنيم كه پيام عاشورايي اش را در بطن زندگي مان جاري سازيم چرا كه: كل ارض كربلاء،كل يوم عاشوراء موضوعات مرتبط: سولدوز، عقیدتی، مذهبی [ چهارشنبه شانزدهم آذر ۱۳۹۰ ] [ ۱۲:۵۶ ب.ظ ] [ تیـــما ]
از جمله مباحث سازنده اعتقادی، «شفاعت» است. شفاعت یعنی عقیده به این که با وساطت اولیای الهی، خداوند از گناهان مومنان خطاکار در میگذرد. شفاعت با اذن خدا است و معصومین نیز از کسانی شفاعت میکنند که هم خدا اذن میدهد هم خود آن افراد، استحقاق شفاعت را داشته باشند. پس شفاعت، زمینه لازم دارد و عقیده به شفاعت شفعا، نوعی مراقبت در رفتار و عملکرد را میطلبد. بُعد سازندگی شفاعت همین بخش است. مقام شفاعت برای پیامبر و خاندان او ثابت است. در قیامت هنگام حسابرسی نیز مواجهه انسانها با پیامبر و آل او حتمی است و نقادی عملکرد دنیوی در آخرت است. طرح مساله شفاعت یا برخورد با پیامبر در قیامت، توجه دادن به این بعد اعتقادی است. «اللهم ارزُقنی شَفاعَةَ الحُسینِ یَومَ الورود.» در کوفه، وقتی امام سجاد علیهالسلام را با آن حال رقّتبار و دست بسته و زنجیر بر گردن آوردند، حضرت ضمن اشعاری که میخواند، یکی هم این بود: لَو اَنَّنا و رَسُولَ اللهِ یَجمَعُنا یَومَ القِیامَةِ ما کُنتُم تَقُو لینا (1) «اگر روز قیامت، ما و پیامبر خدا در یک جا جمع شویم، شما چه خواهید گفت؟ و چه حرفی برای گفتن یا عذرخواهی دارید؟» در سخنانی هم که حضرت زینب علیهاالسلام در کوفه داشت، از جمله به این شعر تمثل جست که: ما ذا تَقُولوُنَ اِذ قالَ النَّبیُّ لَکُم ماذا فَعَلتُم و اَنتُم آخِرُ الاُمَم ... (2) «آنگاه که پیامبر (در قیامت) به شما بگوید: چه کردید؟ شما که امت آخرالزمان هستید! شما چه جواب خواهید داد؟» و به نقل برخی منابع، در یکی از منزلهای راه کوفه تا شام که اسرای اهلبیت را میبردند، بر دیواری با خطی از خون نوشته شده بود: اَتَرجُوا اُمّةٌ قَتَلَت حُسَیناً شفاعَةَ جَدِّهِ یَومَ الحِسابِ؟ (3) یادآوری موضوع اعتقادی شفاعت، نوعی ملامت بر عملکرد دشمنان نیز بود، چرا که جنایت آنان نسبت به ذریّه پیامبر، با وضع امتی که به شفاعت آن حضرت اعتقاد داشته باشند، ناسازگار است. درخواست شفاعت و امید به آن نیز، که در زیارتنامهها آمده است، همین اثر تربیتی را دارد. از جمله در زیارت امام حسین علیهالسلام میخوانیم: «فَاشفَع لی عِندَ رَبِّکَ و کُن لی شَفیعاً.» (4) در زیارت عاشورا نیز از خدا میخواهیم که شفاعت آن حضرت را در روز قیامت، روزی ما سازد: «اللهم ارزُقنی شَفاعَةَ الحُسینِ یَومَ الورود.»(5) اهلبیت پیامبر، برگزیدگان خدایند و مقام والایشان نزد او، در زیارتنامهها بازگو شده است. در سخنانی هم که خود امام حسین، امام سجاد، حضرت زینب علیهم السلام و دیگر عاشوراییان بیان کردهاند، از این مقام یاد شده است.
پینوشتها: 1- مقتل الحسین، مقرم، ص 410 . 2- همان، ص 439 . 3- همان، ص 444، به نقل از تاریخ ابن عساکر، صواعق محرقه و ... . 4- مقتل الحسین، مقرم، ص 444، به نقل از تاریخ ابن عساکر، صواعق محرقه و ... . 5- مفاتیحالجنان، زیارت عاشورا، ص 458. منبع: پیامهای عاشورا، جواد محدثی . موضوعات مرتبط: عقیدتی، مذهبی [ چهارشنبه نهم آذر ۱۳۹۰ ] [ ۱۱:۱۸ ب.ظ ] [ تیـــما ]
در فرهنگ اسلام، امامت منصبی الهی است که پس از نبوت برای تبیین مکتب و حفظ دستاوردهای نهضت اسلامی و اجرای حدود و احکام خدا در جامعه از مسیر رهبری و ولایت، پیشبینی شده است.
فلسفه سیاسی اسلام برای مدیریت جامعه بر مبنای دین، در قالب و شکل «امامت» تجلی میکند. از این رو، از شاخصههای امامت نیز، همچون نبوت، علاوه بر صلاحیتهای علمی و تقوایی، «جعل الهی» و «نصب» است. اهلبیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به لحاظ صلاحیتهای خاص و نزدیکی بیشتر به سرچشمه دین، شایستهتر از دیگران برای تصدی زمامداری مسلمیناند. آنچه که در غدیر خم اتفاق افتاد، تاکیدی مجدد بود که رسالت پیشوایی امت پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله، بر عهده امام برتر و شایستهترین فرد پس از آن حضرت، یعنی امیرالمومنین علی علیهالسلام است. هر چند که عدهای ریاستطلب و زورمدار با راهاندازی غوغای سقیفه، مسیر امامت مسلمین را در بستری دیگر انداختند و امت را از امامت علی علیهالسلام محروم کردند، ولی این حق، از آنِ حضرت بود و خود او پیش از رسیدن به خلافت و پس از آن در درگیری و مناقشاتی که با خلفا و معاویه داشت و پس از شهادتش، امامان دیگر شیعه، پیوسته بر این حق راستین تاکید کردهاند و آن را حق مسلم خویش دانستهاند و دیگران را غاصب این منصب دانستهاند. قیام عاشورا، جلوهای از این حقخواهی و باطلستیزی در ارتباط با این والاترین رکن جامعه اسلامی بود. گرچه امام مجتبی علیهالسلام بنا به مصالح و شرایطی با معاویه قرارداد صلح امضا کرد، امام حسین علیهالسلام نیز تا وقتی معاویه زنده بود، به عهدنامه برادر شهیدش وفادار ماند، اما این خاندان پیوسته نسبت به امامت مسلمین و منصب خلافت، مدعی بودهاند و پیوسته میکوشیدند در حد توان و امکان، با بیدارسازی مردم و تهیه مقدمات و زمینهچینیهای لازم، این عنصر مهم و رکن اساسی اسلام را جامه عمل بپوشانند. موضوعات مرتبط: عقیدتی، مذهبی ادامه مطلب [ چهارشنبه نهم آذر ۱۳۹۰ ] [ ۱۱:۱۵ ب.ظ ] [ تیـــما ]
یکی از دوستان ملانصرالدین به کنایه از او پرسید: - اگر بگوئی خدا کجاست یک سکه به تو می دهم . ملانصرالدین پاسخ داد : اگر بگوئی خدا کجا نیست ، دو سکه به تو می دهم .موضوعات مرتبط: عقیدتی، مذهبی [ پنجشنبه بیست و ششم آبان ۱۳۹۰ ] [ ۹:۵۳ ب.ظ ] [ تیـــما ]
نزديکتر که مي شوي آدم ها را مي بيني که دسته دسته خود را به قله کوه صعب العبور مي رسانند و آنجا که مي رسي رو به قبله به ياد آدم و حوا ناخودآگاه دست به تضرع و مناجات بلند مي کنند. آدم هاي احرام بسته همچون پدر، خدا را مي خوانند و از خطاها طلب عفو دارند. خودشان غافلند از اينکه از دور چه ديدني هستند و همچون برف سپيدي به چشم مي آيند. جبل الرحمه ظهر عرفه کاملا سپيد پوش خواهد شد. اين کوه همان جايي است که زمزمه جاودانه عرفه امام حسين(ع) به گوش مي رسد. اينجا همان جايي است که سالار شهيدان رو به کعبه از اشک عرفات را سيراب کرد. سپيدي اين کوه از خود نيست، نوري از آن مناجات است.
موضوعات مرتبط: عقیدتی، مذهبی [ یکشنبه پانزدهم آبان ۱۳۹۰ ] [ ۱:۲۹ ب.ظ ] [ تیـــما ]
|
||
| [ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] | ||